سه‌شنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۵

جنبش دموکراسی ايران و حقوق اقوام


جنبش دموکراسی مردم ایران، در مسیر تکامل خود، با چالشی به نام چالش اقوام وملل مختلف ایران همراه است و این به دلیل ساختار قومی و جمعیتی جامعه ماست. ایران کشوری کثیر الملله و متنوع القوم است. در جای جای آن فرهنگ و زبانهای متفاوت، رایج است. آنچه این همه را متحد و یکپارچه می سازد، نه زبان واحد، نه مذهب واحد و نه فرهنگ واحد، بلکه حکومت واحدی است که این همه را در بستر تاریخی مشترک تحت مجموعه ای یکنام، متحد و یکپارچه می سازد. درک این مسئله، در فهم فراز و نشیب جنبش دموکراسی ایران، از اهمیتی ویژه و بسیار مهم برخوردار است
در طول تاریخ، ایران کشوری بوده است که معمولاً توسط حکومتهای دیکتاتور، رهبری می شد. مسلم است که حلقه های اتصال عناصر متنوع آن نیز با ماهیت دیکتاتورش، همخوانی داشته است. جنبش دموکراسی در مبارزه با حکومتهای دیکتاتور بوجود آمده است، اولین وظیفه آن نیز بنا به ذات آزادیخواهانه اش از بین بردن حکومت دیکتاتور و در هم کوبیدن تشکیلات مرتبط با آن است. در اجرای همین وظیفه اولیه است که به تناسب پیشروی جنبش دموکراسی، ساختار حکومت دیکتاتوری با ضعف و ناتوانی مواجه شده و در پی آن حلقه های اتصال و پیوندی که عناصر متنوع کشور را بهم مرتبط کرده است، سست بی خاصیت می گردند. این اتفاق بلا فاصله اتحاد و یکپارچگی مجموعه بزرگ کشور را با خطر فروپاشی مواجه می سازد. این چالش عمیق موثر است که تاکنون جنبش دموکراسی ایران را زمین گیر کرده و متاسفانه این جنبش تاکنون توانایی حل ریشه ای آن را به دست نیاورده است
در جنبش دموکراسی ایران، آزادی خواهان غافل از ماهیت حلقه های ارتباطی و اتصالی اقوام و ملل مختلف ایران، ایثارگرانه و صادقانه با تمام توان، به قلب دیکتاتوری می تازند و در گرماگرم پیروزی قریب به یقین، ناگهان متوجه می شوند که وحدت و تفاق کشور در حال درهم ریختن است، در چنین لحظه ای آزادی خواهان جنبش دموکراسی بلافاصله با همان دیکتاتوری که در حال نابود کردنش بودند، صلح و آشتی نموده و برای جلوگیری از فروپاشی کشور، میهن پرستانه! با دیکتاتور بیعت دوباره نموده به سرکوب مشترک عناصر ملی و قومی می پردازند. این سرنوشت شوم و مداوم جنبش دموکراسی ایران در یک و نیم قرن اخیر است که مرتباً تکرار می شود. این طنز تلخی است که در ذات جنبش دموکراسی ایران نهفته است. طنز سیاسی که در آخرین لحظه های سقوط دیکتاتور، از پشت پرده نمایش مبارزات آزادی خواهانه بیرون می آید و صحنه نمایش را به مضحکه ای سر گیجه آور تبدیل می نماید
مضحکه ای که در آن آزادی خواهان دیروز، سرکوبگران امروز در عرصه مبارزات ضد دیکتاتوری می شوند و میهن پرستانه و قهرمانانه به این سرکوبگری افتخار نیز می نمایند
در عرصه اندیشه نیز قلمها در توجیه چنین قلب ماهیتی، به کیمیاگری اندیشه می پردازند و در این رابطه چه توهمات شبه علمی که تحت نام تئوری علم و نظریه پردازی به ذهن مبهوت جامعه تزریق نمی شود. آزادی خواهان در چنین شرایطی در حالی که دستانشان به خدمتگزاری سرکوبگران دیکتاتور مشغول است، دهان و زبانشان را در خدمت شعارهای انسان گرایانه به فریاد می سپارند
در عرصه عمل و واقعیت اجتماعی، پی آمد طبیعی این اتفاق تلخ، گسترش سؤظن و عدم اعتماد در میان اقوام و ملل مختلف ایران نسبت به رهبری جنبش دمکراسی است. هم در جبهه مبارزاتی اقوام و ملل و هم در جبهه مبارزان دمکراسی، شک و تردید نسبت به یکدیگر ایجاد شده و همکاری این دو با همدیگر غیر ممکن و امکان ناپذیر جلوه می کند. بتدریج فاصله ها هر چه بشتر و عمیق تر شده و کار اتحاد و یکپارچگی سخت تر و پر هزینه تر می گردد
این همه می تواند ما را مجاب کند که ایجاد حکومت دمکراتیک در وضعیت ذهنی-فکری ایران فعلی، عملاً غیر ممکن و محال است. البته باور این ادعا برای اکثریت روشنفکران آرمان گرا سخت و مشکل است. اما به نظر نگارنده تنها راه گشایش مسیر پیش رو جنبش دمکراسی ایران، تن دادن به واقع بینی است هر چند واقعیتها بسیار تلخ و سخت باشند
اما باید قبول کرد که تلخی و سختی این واقعیت به معنای لاعلاج بودن نابسامانیهای مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانه ایران نیست. بلکه تصادفاً گام اول و اساس بسیار مهمی است که می تواند موفقیت این مبارزات را تضمین کند. مبارزان جنبش دمکراسی ایران، چاره ای جز جز باور نمودن چالش درونی دوگانه جنبش دمکراسی و تمامیت ارضی ایران ندارند. چاره سازی همین بیچارگی است که ما را به خدمت به مردم و جامعه یاری خواهد داد. باور این واقعیت، روشنفکران و نظریه پردازان دلسوز جامعه را وادار خواهد نمود، استعدادهای ذهنی و علمی خود را در راستای رفع این نتاقض، فعال نمایند، مسلم است که دانشمندان مردمی جامعه ما، فدرت و توانایی این را دارند که راه حل این مساله سخت و دشوار را پیدا کنند
مشکل اساسی جنبش دمکراسی ایران، تنها در قدار و سرکش بودن حکومتهای دیکتاتور ایران نیست، بلکه بی توجهی به نتاقض درونی دوگانه دمکراسی و امنیت ملی است. بی توجهی و ناباوری نسبت، به این امر موجب می شود. توانایی روشنگران و دانشمندان علوم سیاسی- اجتماعی جامعه ایران، به جای اینکه معطوف به حل ریشه ای این تناقض باشد، صرف پاک کردن یکی از دو قطب دوگانه فوق می شود. تصادفاً این مشکل هم در جبهه فعالین و مبارزین جنبش اقوام و ملل مختلف ایران و هم در جبهه فعالین و مبارزین جنبش دمکراسی ایران بروز می کند. در صف ملی گرایان اقوام و ملل، شعارهای جنبش دمکراسی را دروغ و مردم فریبی می پندارند و در صف جنبش دموکراسي، دمکراتها شعارها و خواسته های ملی گرایان اقوام و ملل را عقب مانده و بازدارنده و ارتجاعی می شمارند. اتفاقی که در هر گفته و در هر قدمش به جای آنکه فاصله ها را کوتاه تر نماید بر عمق شکاف و بیگانگی هر چه بیشتر می افزاید
جنبش دمکراسی ایزان اگر وجود تناقض در ذات خود را باور کند، مسلماً در جهت حل آن خواهد کوشید. این اولین قدم در پی بردن و توجه نمودن به حقوق طبیعی و انسانی اقوام وملل مختلف ایران خواهد بود. این باور، با مانند پلی است که می تواند خواستها و آرمانهای جنبش دمکراسی را با حقوق انسانی و طبیعی اقوام و ملل مختلف ایران پیوند بزند. پیوند مبارکی که پیروزی آسان و کم هزینه دمکراسی بر دیکتاتوری را تضمین می کند

هیچ نظری موجود نیست: