پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۶


تهران ، خيابان مطهري، نبش خیابان سنايي يك ساختمان معمولي قديمي پنج طبقه با نماي سفيدي است يك تابلوي آبي‌رنگ قديمي و كوچك سردر ساختمان نصب شده: « اتاق بازرگاني و صنايع و معادن تهران » همه چيز عادي به نظر مي‌رسد. طبقه همکف مثل هميشه شلوغ است، ارباب‌ رجوع‌ مثل هر اداره ديگري جلوي كيوسك‌ها مي‌روند و كارهاي اداري‌شان را انجام مي‌دهند. اما پشت ساختمان در محل پاركينگ، گران‌قيمت‌ترين و لوكس‌ترين ماشين‌هاي تهران كه تعداد بعضي‌هايشان در تمام كشور كمتر از ده دستگاه است يكي يكي وارد مي‌شوند. از هر كدام يك نفر پياده مي‌شود، اين يك نفرها، هر كدام مديرعامل يا عضو هيأت‌مديره بزرگ‌ترين شركت‌ها و مؤسسات اقتصادي و يا از سهامداران عمده بورس تهران هستند. و البته چند نفري را هم نمي‌توان جزو پولدارترين‌ها دانست. آنها یا به واسطه اطلاعات يا تخصصشان اينجا هستند و یا بواسطه نفوذ و قدرت سیاسی شان که البته از میزان دارایی آنها هم فقط خدا عالم است ! قیافه ظاهری اکثرشان شبیه هم هست يكي دكمه بالاي پيراهنش را بسته و با محاسن بلند وانگشتر نقره وعقیقی بر انگشت و البته تسبیحی هم برای ذکر حتما ؟! اما تک و توک میتوان صورتهای اصلاح كرده، با كت و شلوار و كراوات از گران‌ترين مدلهای اروپایی هم پیدا کرد این جمع روحانی و مایه دار رفته رفته از ساعت يك و نيم تا ساعت دو بعدازظهر همه هيأت نمايندگان اتاق بازرگاني تهران در طبقه پنجم جمع مي‌شوند. چهل نفر نماينده بخش خصوصي و بیست نفر نماينده دولت. اين جمع درباره اقتصاد ايران تصميم مي‌گيرد. دور هم جمع می شوند و می گویند و حساب می کنند ، ماشین حساب حتما لازم هست چون براي كساني كه به صندلي‌هاي هيأت نمايندگان اين اتاق تكيه زدند رقم‌هايي كه جلويشان دست و پا می زند یازده تا دوازده صفر دارد . آغاز جلسه ساعت دو هياهوي اتاق فروكش مي‌كند. جلسه معمولاً با سخنراني رئيس اتاق بازرگاني يعني«يحيي آل‌اسحاق» كه در راس ميز نشسته است شروع مي‌شود. پيرمردي كه موهايش را در اين اتاق سفيد كرده، يحيي آل‌اسحاق از قديمي‌ترين اعضاي اتاق بازرگاني تهران پس از انقلاب است و به گفته خودش عضو هيأت‌مديره بيش از صدها شركت است. فكرش را بكنيد، هزار شركت! باور كنيد يا نه ، هيچ كدام از پولدارترين‌ها شاخ و دم ندارند، آدم‌هاي عادي با ظاهر عادي. دور تا دور افراد جالبي نشسته‌اند. كساني كه مردم بعضي از آنها را نه با عنوان عضو هيأت نمايندگان اتاق بازرگاني، بلكه با عناوين ديگري مي‌شناسند. اشتباه نكنيد، صفايي‌فراهاني براي ورزش اينجا نيامده. ايرج حسابي، پسر دكتر حسابي، بنيانگذار دانشگاه تهران كه هميشه در مورد فعاليت‌هاي اقتصادي او شايعه بوده و هست و او هم هميشه تكذيب كرده. مهرعلي‌زاده، نامزد دوره پيشين رياست جمهوري هم اينجاست. عسگراولادي از اعضاي معروف مؤتلفه كسي كه تاجر شماره یک آهن ایران است و البته پسته ايران را در تمام دنيا با نام او و شركت حساس مي‌شناسند. حتي پسر شهيد مفتح، محمد صادق مفتح هم حضور دارد. جالب است كه بعضي از آنها بيرون از اتاق بازرگاني داراي گرايش‌هاي سياسي كاملاً متضاد با هم هستند، و بارها رو در روی یکدیگر با تمام شدت و حدت ایستاده اند اما اینجا می گویند و می خورند و می خندند ! اچرا ؟ ما نمی دانیم و خودشان می گویند تا به حال در اتاق بحث سياسي خاصي شكل نگرفته است. همه اين افراد در اتاق بازرگاني به يك چيز فكر مي‌كنند «بخش خصوصي». در مورد مسائل اقتصادي آنها ترجيح مي‌دهند با هم همكاري كنند و گرايشات سياسي‌شان را به بعد از جلسه هيأت نمايندگان منتقل كنند.اصلي‌ترين كار اتاق بازرگاني، ارتقاي بخش خصوصي از طريق برنامه‌ريزي، ارائه پيشنهاد و راهكاري و يا اعمال فشار با اهرم‌هاي خاص و لابي‌هاي قدرتمند اقتصادي است كه البته مورد آخر زياد به صورت رسمي انجام نمي‌شود. هر كدام از اعضاي اتاق نماينده يكي از بخش‌هاي بازرگاني، صنعت و معدن هستند. آنها مشكلات بخش مربوط به خود را در اين جلسات عنوان مي‌كنند و احتمالاً در حاشيه جلسات كه بعضاً از خود جلسات مهم‌ترند به نتايجي مي‌رسند. بعد از آن با اعمال قدرت به دولت و يا مجلس از طريق تصويب قوانين و يا آيين‌نامه‌ها مشكلات بخش خودشان را برطرف مي‌كنند.بعضي وقت‌ها هم به سياست‌هاي مالي و اقتصادي دولت كه با منافع بخش خصوصي در تقابل هستند انتقاد‌هايي مي‌كنند. اين انتقادها مي‌تواند به نحوه نوشتن بودجه باشد و يا عملكرد گمرك و… به هر حال پرونده تا زماني كه مشكل برطرف نشود و يا وزير يا مسئول مربوطه به اتاق نيايد و پاسخگوي آنها نشود بسته نخواهد شد.
نشست های صبحانه
نشست‌هاي صبحانه اينجا رسم و رسومات خاصي دارد و اعضاي آن با اين رسوم به خوبي آشنا هستند. همين رسم و رسومات و حاشيه‌هاي جلسات هستند كه بخش عمده تصميم‌گيري‌هاي كلان اقتصادي كشور را تعيين مي‌كنند.چهل نفر نماينده بزرگ‌ترين اتاق بازرگاني خاورميانه كنار هم قدرت زيادي دارند. اين چهل نفر بي‌خودي دور هم براي گپ جمع نمي‌شوند، هر وقت آنها دور هم جمع مي‌شوند مي‌خواهند مانعي را برطرف كنند. وقتي يك وزير يا مسئول بخش دولتي براي صبحانه به اتاق بازرگاني دعوت مي‌شود، خودش بايد بداند چه اتفاقي در حال شكل گرفتن است. دعوت براي صبحانه از آخرين مراحل اعمال قدرت اتاق بازرگاني به شمار مي‌رود. او را براي صرف صبحانه دعوت مي‌كنند. روي ميز چاي شيرين و نان و پنير و كره و مربا… هست. اما اين نشست فقط براي صرف صبحانه تشكيل نشده. مهمان صبحانه بعد از پايين رفتن اولين جرعه چاي شيرين از گلويش سيبل انتقادهاي نمايندگان بخش خصوصي مي‌شود. به هر حال نشست صبحانه آخرين نشست خواهد بود، تا موقع صرف ناهار به هر شكلي كه شده مشكل حل شده است. بعضي از تغييرات ناگهاني كه از رسانه‌ها به اطلاع مردم مي‌رسد، از همين نشست‌هاي صبحانه نشأت مي‌گيرند. آخرين نشست صبحانه با دعوت از منوچهر متكي، وزير امور خارجه برگزار شد و نتيجه هم رضايت‌بخش بود! اما اتاق هميشه اين قدر خشك و جدي نيست. اگر يك تاجر يا سرمايه‌دار ورشكسته شود، رسم ديگر اتاق يعني گل‌ريزان براي او اجرا مي‌شود. اعضاي هيأت نمايندگان هر كدام به روش خاصي به او كمك مالي مي‌كنند تا بتواند دوباره فعاليت خودش را ادامه بدهد.
پولدارترين‌هاچون از ابتدا در ايران مستقيم و غيرمستقيم و در عرف جامعه ثروتمند بودن به صورت يك ضد ارزش معرفي شده، پولدارترين‌هاي ايران علاقه زيادي به معرفي خود ندارند. دليل ديگر هم اين است كه سيستم مالياتي ايران مثل خيلي از كشور‌هاي ديگر شفاف نيست. مثلاً در آمريكا به دليل سيستم مالياتي شفاف پولدارترين‌ها مشخص مي‌شوند، اما در ايران هيچ كس نمي‌داند پولدار‌ترين شخص چه كسي است.ممكن است با دسترسي به اطلاعات بورس تهران و از روي سهام عمده‌اي كه يك شخص در شركت‌هاي مختلف دارد و يا از طريق درآمد كارخانه و يا شركت يك فرد بتوان ميزان سرمايه او را حدس زد، اما تعيين پولدار‌ترين كار ساده‌اي نيست.اما يك چيز مشخص است، پولدارترين‌هاي ايران در پايتخت ايران هستند و پولدارترين‌هاي پايتخت در اتاق بازرگاني پايتخت يعني اتاق تهران جمع مي‌شوند.اينجا همه هستند، از هر صنعت و صنفي، بزرگ‌ترين آنها به‌عنوان نماينده طيف خودش در اينجا حضور دارد.


اما با تعدادی از این آقایان آشنا شویم :



علاء ميرمحمدصادقي نماينده بخش معادن، كسي كه همه او را به‌عنوان پدر گچ و سيمان كشور مي‌شناسند. اولين صندوق قرض‌الحسنه انقلابي را سی و هشت سال پيش در مسجد لرزاده تأسيس كرد. او بنيانگذار سازمان اقتصاد اسلامي است كه روزي قرار بود بانك خصوصي بازاري‌ها باشد اما با تهديد به استعفاي 7 عضو كابينه دولت موقت، به محاق تعليق رفت تا سرانجام در دولت احمدي‌نژاد به بانك قرض‌الحسنه تبديل شد.



محسن خليلي‌عراقي نماينده بخش صنعت، مديرعامل شركت بزرگ بوتان.


پدرام سلطاني نماينده بخش بازرگاني، جوان‌ترين عضو اتاق، شخصي كه با وجود جوان بودن به‌عنوان يكي از بزرگان بخش خصوصي پتروشيمي معروف است.



محمد صدرهاشمي‌نژاد، از مؤسسان اولين بانك خصوصي كشور و رئيس هيأت‌مديره همان بانك، عضو هيأت‌مديره شركت ساختماني استراتوس، كسي نمي‌داند او چقدر ثروت دارد، اما در زمينه ساختمان‌سازي و بازرگاني از بزرگان به شمار مي‌رود.



محمد شمس اردكاني، مديرعامل يك شركت بزرگ خودروسازي و از فعالين بنام صنعت خودروسازي خصوصي در كشور.



تقي بهرامي نوشهر، پدر خوانده فولاد كشور، مؤسس چندين شركت بزرگ فولاد و فعال اين صنعت.



شاهرخ ظهيري، پيشگام صنايع غذايي در كشور و بنيانگذار كارخانه‌هاي مهرام.



عباسعلي قصاعي نماينده بخش صنعت، از بازماندگان خاندان بزرگ سرمايه‌دار قصاعي و از بزرگ‌ترين فعالان صنعت چيني در كشور



مهدي جارياني نماينده بخش صنعت، عضو هيأت‌مديره توليد مواد اوليه داروپخش و تولي پرس و از بزرگان صنعت شوينده‌ها.



مهدي بهرامي ارض اقدس نماينده بخش بازرگاني، از مديران ارشد حيات نو و مشاور شهردار تهران.



علينقي خاموشي كه كسي بعد از انتخابات اخير اتاق بازرگاني او را در جلسات نديده است! مديرعامل كارخانجات پوشاك جامعه.



محسن صفايي‌فراهاني نماينده بخش بازرگاني عضو ارشد گروه استراتوس پارس، دوست و از شركاي اصلي محمد صدرهاشمي‌نژاد.



محسن مهرعليزاده، نماينده بخش صنعت از طرف مؤسسه اندوخته (سرمايه‌گذاري) شاهد وابسته به بنياد شهيد، و مشاور رئيس‌جمهور سابق و از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل .


احمد پورفلاح نماينده بخش صنعت و مديرعامل شركت بزرگ تأسيساتي سكو ايران.
مسعود دانشمند نماينده بخش بازرگاني، دارنده يك شركت بزرگ حمل و نقل دريايي و تنها دوست كراواتي علينقي خاموشي.
اسداله عسگراولادي، از اعضاي بنام مؤتلفه، یا بهتر بگویم برادر حبیب الله عسگر اولادی همانی که همه او را بنام مافیای قدرت رهبری می شناسیم ! و یا رئيس اتاق مشترك ايران و چين، دارنده شركت بزرگ «حساس» كه در عرصه صادرات خشكبار و به خصوص پسته ايران در سطح جهان صاحب نام است ، و دهها شرکت بازرگانی دیگر که بنامهای البته خیریه و ... فعال هستند و کارشان پول شویی و هزار خلاف شرعی دیگر هست .
احمد اميراحمدي نماينده بخش صنعت، كشتي‌گير قديمي با گوش‌هاي شكسته كه به‌عنوان پدر سرب و روي كشور شناخته مي‌شود.



منجيان اتاق
داستان درگيري ميرحسين موسوي و اتاق به خوبي جايگاه و قدرت آن را مشخص مي‌كند. البته درگيري ميرحسين موسوي آخرين درگيري جدي با اتاق بود. دربعد از انقلاب گروهي از انقلابيون تصميم گرفته بودند كه تالار بورس و اتاق بازرگاني را به‌عنوان مظاهري از اقتصاد امپرياليستي تعطيل كنند، اما اين اتفاق نيفتاد. كسي هم نمي‌داند چطور اين اتفاق نيفتاد!در زمان جنگ يكبار ديگر اتاق تهديد شد. ميرحسين موسوي سياستمدار چپ‌گرا و یا خط امامی ! و نخست‌وزير وقت در زمان جنگ، دستور داد اتاق بازرگاني را براي اسكان جنگ‌زده‌ها خالي كنند. اما گويا كساني قدرتمند‌تر از ميرحسين موسوي هم بودند. آل‌اسحاق، خاموشي، نقره‌كار، راسخ نهاونديان و… منجيان اتاق بازرگاني بودند. آنها در پاسخ نامه ميرحسين موسوي نوشتند كه امكان چنين كاري وجود ندارد و اتاق بازرگاني جاي اسكان جنگ‌زده‌ها نيست. ميرحسين موسوي هم دستور داد با بلدوزر اتاق بازرگاني را با خاك يكسان كنند، چون به نظر او ساختماني كه نشود در آن جنگ‌زده‌ها را اسكان داد بايد خراب مي‌شد. اما باز هم لابي‌هاي قدر قدرت اتاق بازرگاني كار خودش را كرد. اتاق بازرگاني كه در آن زمان خاموشي رئيس آن بود خراب نشد و هنوز هم پابرجاست. اين روايت غيررسمي به شكلي غيررسمي هم خاتمه يافت. به هر حال اتاق بازرگاني حتي با دستور مستقيم نخست‌وزير وقت هم به تعطيلي كشيده نشد. بعد از آن در دولت‌هاي بعدي و به خصوص در دولت هاشمي اتاق بازرگاني رشد بيشتري كرد تا امروز.


رازماندگاری و قدرت اتاق


رمز حیات این اتاق می دانید در چیست ؟ ماهی سه میلیارد تومان بله سه میلیارد تومان از اتاق هر ماهه به دفتر رهبری فرستاده می شود تا بخشی از شهریه - حقوق ماهیانه روحانیون - تامین شود گفته می شود قبلا شرکت ایران خودرو از قبال فروش هر دستگاه خودروی پیکان خودرویی که قیمت واقعی هر دستگاهش یک میلیون تومان بود اما ایران خودرو تا آخرین روزهای تولیدش آنرا هفت میلیون تومان به شهروندان می فروخت مسئول این کار بوده است و حالا که پیکانی تولید نمی شود این اتاق باید جور آنرا بکشد البته فکر نکنید کل شهریه روحانیون همین هست نه کلش می شود ماهی ده میلیارد تومان که هفت میلیارد تومان مابقی را هم بنیاد مستضعفان تقبل می کند ، رمز ماندگاری این اتاق همین هست ! همانی که روزگاری نه چندان دور شهرام جزایری هم فهمیده بود که باید سبیل دفتر رهبری را چرب کرد تا بشود کار اقتصادی کرد اما از بخت بد او سبیل اصلاح طلبان را هم چرب کرده بود و همین باعث شد که امروزدر زندان بماند او نفهمیده بود که رمز ماندگاری در قدرت اقتصادی فقط و فقط در چرب کردن سبیل رهبری است ! .


چهل چراغ

یکشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۶

شاه کِفَن رَفت اما ای وطن وطن نِرَفت

بیست و نه سال پیش که مدرسه مِرفتُم صبحا زنگ دوم اغذیه رایگان مِدادَن ! شیرو کیک ... پرتغال ...موز ... شیر کاکائو ... پسته بسته بندی رفته... انجیر بسته بندی رفته ... هر روزی یک چیزی ! میوه هاش بهترین نوع میوه ها بود ! همه برچسب دارو یک اندازه و عالی ... کلا هر چی مِدادَن بهترینش بود ...چی کیفی مِداد خوردنش ! کم کم کونِما مَست رَفت ...! بیست و نه سال پیش هَمچی روزایی شیرو کیکایی که دادَن ره نِخوردِمُ همه ره رختِم تو حیاط مدرسه ! شیکمِمان سیر رفته بود دیگه ... از مدرسه زدم بیرون رفتم تظاهرات ...یا مرگ یا خمینی ....! روح منی خمینی ...بت شکنی خمینی ! تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود ! خوب راستش شاه کِفن رَفت اما ای وطن وطن نِرَفت ! بیست و نه سال گذشت ... حسرت او میوه ها به دلِما مونده ... بره یک پاکت شیر تخمی ابکی به قیمت دولتی باید برم تو صف واستم تازه دویست تومنم بدم ! خیلی وختایَم تِموم مِره به ما نِمرسه ! مگن شاه دزد بوده ! ولی مو مگم شاه دزد خوبی بود ... اگه مال ماره مُدزدید از کنارش به خودمانم مداد ! حالا چی ... تو روستاها و منطقه های محروم بچه مُحصِلا از گوشنگی غش مُکنن ! چی بُگم یَره ... چی بُگم ! تا یک چیزی مِگی مِگن ضد انقلابه ! مو ضد انقلاب نیستم بخدا ... مو ضد بدبختیم ... ضد بیچارگی ... ضد دزدی ... ضد مال مردم خوری ... ضد انحصار طلبی ... ضد همه چیزایی که ای مردم ره بدبخت تر مکنه ... ها دداش ! مو مگم ای مِردُم ره همیشه دوست داشته بشن ! نه فقط موقع رای دادن ! .... کیه که گوش کنه ؟

نقل از : وبلاگ :تلخ نوشته های يک مشهدی

جمعه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۶

مساحقه

اگر گفتيد " مساحقه " يعنى چه ؟، والله بنده هم تا همين چند وقت پيش چنين كلمه اى هرگز به گوشم نخورده بود ، اما از آنجا كه اين روز ها بفكر افتاده ام معلومات دينى ام را بالا ببرم بلكه بتوانم حجت الاسلامى ، ثقه الاسلامى امامى چيزى بشوم ، همه ي فكر و ذكرم اين است كه با خواندن كتاب هاى گرانقدر اسلامى ، به معلومات خودم اضافه كنم
مساحقه چى , همان است كه اين فرنگى هاى لعنتى به آن مى گويند : لزبين ، يعنى به زبان ساده تر ، مساحقه نوعى هماغوشى است كه بين دو زن انجام مى گيرد
حالا دلتان مى خواهد بدانيد سزاى مساحقه گران در آن دنيا چيست ؟
پس بخوانيد : چون قيامت شود ، آنها را مى آورند و لباس هايي كه از آتش بريده شده بر آنها مى پوشانند ، و مقنعه هاى آتشين بر سر شان مى بندند ، و زير جامه هاى آتشين به بدن شان مى پوشانند ! و عمود هاى آتشين در جوف شان !! فرو كنند ،و آنها را در جهنم اندازند
به نقل از كتاب" معاد" نوشته شهيد محراب حضرت سيد عبد الحسين دستغيب مى شود از شما خواهش كنم معنى " جوف " را از من نپرسيد ؟ مگر شما توى خانه تان لغتنامه نداريد ؟ خب ، ورداريد ورق بزنيد ديگر

شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶

درتعريف انسان

انسان ؛ موجودی است دو پا ؛ که دارای دو گونه اعتقاد است : يکی مخصوص زمانی است که وضعش روبراه است و کبکش خروس می خواند .و ديگری ويژه دورانی است که اوضاعش قمر در عقرب است . اين اعتقاد نوع دوم را “ مذهب “ ميگويند

انسان ؛ اساسا موجود مفيدی است .زيرا بعنوان سرباز به کام مرگ ميرود تا بهای سهام نفت را بالا ببرد
انسان ؛ موجود مفلوکی است که زير خروار ها خاک مدفون ميشود تا سود صاحبان معادن را افزايش بدهد

انسان ؛ موجودی است که در کنار خوردن و خوابيدن و بچه پس انداختن ؛ عادت به شلوغ کردن و گوش ندادن به حرفهای ديگران دارد .از اين جهت شايد بهتر باشد انسان را بعنوان موجودی که هرگز به سخنان ديگران گوش نميدهد تعريف کرد . البته انسان اگر عاقل باشد اين کارش زياد هم غلط نيست ؛ زيرا اين روز ها حرفی که قابل شنيدن باشد زده نمی شود

انسان ؛ چشم ديدن آنرا ندارد که همنوعش هم چيزی داشته باشد . بهمين خاطر است که قوانين را وضع کرده است .يعنی اگر انسان اجازه انجام عملی را نداشته باشد ديگران هم نبايد چنين اجازه ای داشته باشند

انسانها به دو گروه مشخص قابل تقسيم اند
يکی بخش نرينه – يعنی آقايان _ که مايل به تفکر نيست
و ديگری مادينه – يعنی عليا مخدرات – که قادر به تفکر نيست

انسان ؛ موجودی گياهخوار – گوشتخوار است .و البته در بسياری از مواقع از خوردن گوشت همنوعان خود هم خودداری نمی کند

انسان ؛ موجودی سياسی است که دوست دارد همچون تکه خميری گلوله شده زندگی کند . هر گلوله ای از گلوله های غريبه متنفر است چون آنها گلوله های غريبه اند .او ضمنا از گلوله های خودی هم تنفر دارد . اين تنفر آخری را “ وطن پرستی “ ميگويند

هر انسانی دارای يک جگر ؛ يک طحال ؛ يک ريه ؛ و يک پرچم است .تمامی اين چهار عنصر برای او اهميت حياتی دارند ؛ اما انسان هايی وجود دارند که جگر يا طحال ندارند و يا آنکه نصف ريه شان کار نمی کند ؛ اما انسان بدون پرچم اصلا وجود ندارد

انسان قادر است ناتوانی جنسی خود را به شکل های مختلف جبران کند !و برای اين کار ابزار مختلفی در اختيار دارد : مثل : گاو بازی ؛ آدمکشی ؛ ورزش ؛ و يا محاکمات قضايی

زمانی که انسان متوجه ميشود که ديگر نمی تواند کون مبارکش را تکان بدهد ؛ آنوقت تازه حکيم و فيلسوف و متدين ميشود . در اين زمان است که از چشيدن انگور های ترش جهان چشم می پوشد و اين کار را “ بازگشت درونی به خويش “ نام می نهد

انسان ها وقتی پير ميشوند معمولا فراموش ميکنند که آنها نيز زمانی جوان بوده اند و يا فراموش ميکنند که ديگر پير شده اند . و جوانها هم قادر به درک اين واقعيت نيستند که آنها هم روزی پير خواهند شد

انسان ؛ موجودی است که علاقه ای به مردن ندارد چون نمی داند بعد از مرگش بر سرش چه خواهد آمد .اما آنهايی هم که خيال ميکنند گويا ميدانند بعد از مرگ بر سر شان چه خواهد آمد ؛ مايل به مردن نيستند و می خواهند باز هم دوران پريشانی خود را کمی طولانی تر کنند . منظور از کمی البته تا ابد است

انسان موجودی است که شلوغ ميکند ؛ موسيقی بد ميسازد ؛ شعر های مزخرف ميسازد .و اجازه ميدهد که سگش شبانه روز پارس بکند .البته بعضی اوقات هم ساکت ميشود اما اين زمانی است که ديگر مرده است

در کنار انسانها موجودات ديگری هم بنام ايرانی ها ؛ ساکسونی ها و امريکايی ها وجود دارند که بعدا به بيولوژی آنها خواهيم پرداخت

انقلاب پر شکوه آيات عظام

اين آقای بی خانمان هم تنها چيزی که از اين انقلاب پر شکوه نصيبش شده لحاف کهنه ای است با تصاوير آيات عظام !!!خداوند شر اين آيات عظام را از سر ملت ما کم بفرمايد. آمين