شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۵

جهان بينی های بيخردانه

ما ايرانی ها ؛ تا کی بايد به داشتن ابوعلی سينا و رازی و کورش و داريوش و حافظ و مولانا به خودمان بنازيم و از اين بابت باد در غبغب بيندازيم اما همچنان بر بال های تعصب جاهلی و بی خردی های فاجعه انگيز سوار باشيم مقوله ای است که بگمانم به اين آسانی ها دست از سرمان بر نميدارد
ما هزار سال است ؛ کارمان اين شده است که بدون آنکه حتی دو کلام در باره ابوعلی سينا و زکريای رازی و ابن مقفع و ميرزا آقا خان کرمانی و همين سيد جمال الدين اسد آبادی و ديگران بدانيم ؛ شبانه روز ؛ دور خودمان می چرخيم و به چيز هايی که نميدانيم چيست افتخار می کنيم ؛ و چنين است که در آستانه قرن بيست و يکم ؛ درست همان جايی هستيم که در قرن سوم هجری بوده ايم و جالب تر اينکه می خواهيم با جهان بينی و معيار های قرن سوم هجری ؛ همه معضلات پيچيده جهان امروز را حل کنيم و چون معمولا راه بجايی نمی بريم منتظر ميمانيم تا امام زمانی از راه برسد و گره از مشکل هزار ساله ما بگشايد
يقين بدانيد مادام که ما در سيطره چنين جهان بينی های بيخردانه ای هستيم ؛ خشتی بر روی خشتی گذاشته نخواهد شد و اگر امروز حسرت افغانستان و عراق را ميخوريم ديری نخواهد پاييد که حسرت بنگلادش و زامبيا و بور کينا فاسو را هم خواهيم خورد

هیچ نظری موجود نیست: