جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵

خرافات

خرافات ؛ آنچنان در فرهنگ ما ؛ در سنت های ما ؛ در باور های ما ؛ و حتی در شکل بخشيدن به هويت ملی ما ؛ نقش داشته است که از ما ايرانی ها ؛ انسان هايی قضا قدری ساخته است :
انسان هايی که معتقديم اگر خدا نخواهد برگی از درخت نخواهد ريخت !
انسان هايی که به دار و درخت دخيل می بنديم و از آنها انتظار معجزه داريم .
انسان هايی که بجای عقل و خرد و انديشه ؛ و بجای خردورزی و انديشه ورزی ؛ اهل تعبد و تقليديم .
انسان هايی که موهومات ؛ بنيان اصلی باور های مان را تشکيل ميدهد .
انسان هايی که بجای آنکه خود سرنوشت خود را بسازيم ؛ به موهوماتی چون قضا و قدر معتقديم و همواره هم چشم براهيم تا مهدی موعودی از راه برسد و درد های بی درمان ما را درمان کند
يا بقول حافظ :
شهر خالی است ز عشاق مگر کز طرفی
دستی از غيب برون آيد و کاری بکند .....

اگر در گدشته های دور ؛ شيادانی چون محمد باقر مجلسی ؛ با نوشتن کتاب هايی چون " حليه المتقين " و " بحار الانوار " ؛ فرهنگ و دين و باور های ما را به گنداب خرافات و موهومات آلودند ؛ امروز هم ؛ در عصر دانش و تکنولوژی ؛ در ميهن ما ؛ متاسفانه ؛ تلاش های گسترده ای در جريان است ؛ تا با بکار گيری همه ابزار ها و امکانات صوتی و تصويری و نوشتاری ؛ چنين ترهاتی را در ذهنيت انسان ايرانی نهادينه کنند .
چند وقت پيش صدا و سيمای حکومت شاهنشيخی ايران برنامه ای پخش کرد که در آن ؛ گوينده ؛ ماجرای تولد علی بن ابيطالب را به اين صورت شرح ميداد .:

......وقتی مولا به دنيا آمد ؛ مادر وی ؛ فاطمه بنت اسد ؛ خواست او را قنداق کند . اما هر چه کرد فرزند اجازه نميداد و بند قنداق را باز ميکرد .
مادر گفت : فرزند دلبندم ! چرا چنين ميکنی ؟؟اين رسم و شيوه ماست که کودک تازه تولد يافته بايد قنداق شود .
و کودک همچنان با پاهايش قنداق را پس ميزد تا آنکه به صدا در آمد و گفت :
مادر ! يادت هست وقتی مرا باردار بودی رفتی لب چشمه آب بياوری ؟؟ ناگهان شيری در برابرت ظاهر شد ؛ ترسيدی به تو حمله کند ؛ اما در همين زمان سواری ناشناس سر رسيد و شير در برابر او زانوزد و نشست !!! و تو بپاس اين کار ؛ گلی از کنار چشمه چيدی ( و به روايت ديگر که در کتابها آمده گردنبند خود را در آوردی ) و به آن سوار دادی ؟؟
گوينده ادامه داد :
کودک پس از بيان اين خاطره گفت : مادر ! آن سوار من بودم !!!و سپس گل ( به روايتی گردنبند ) را به مادر داد و گفت : اين همان است که به آن سوار دادی ....

در مقابل اين بلاهت چه می توان گفت ؟؟ جز اينکه بگوييم : اونجای پدر آدم دروغگو ؟؟!!!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

از خرافات نگو گه بدون ان مردم ما نفس نميكشند,.دنيا رفت و كره ماه را گرفت و ما هنوز در ماه عكس رخ يار ميبينيم. ميگم گه كشور ما پر از احمدي نژاده!
Nooshin

ناشناس گفت...

in chizha to farhange ma risheh dareh man , to va nasle ma shayad dar zaher va neveshtehamon begim ke ma asireh in khorafat nistim vally vaghty be bon bast miresim bademon nemiyad in rah ham emtahan konim ,dar vagheh tasiresh ra to nasle ma ham kamo bish gozashteh.

ناشناس گفت...

Anonymous said...
in chizha to farhange ma risheh dareh man , to va nasle ma shayad dar zaher va neveshtehamon begim ke ma asireh in khorafat nistim vally vaghty be bon bast miresim bademon nemiyad in rah ham emtahan konim ,dar vagheh tasiresh ra to nasle ma ham kamo bish gozashteh.
shokoufeh

ناشناس گفت...

Salam Khoobi?
Khosham Oomad Az Neveshtat Band Bande Harfatam Ghabool Daram Ama...

<<< {Khorafati}.Che Loghate Ajibi. Agar Be Masieiyat Ya Be Eslam Eteghad Dashte Bashid In Ra Migoyand "IMAN". Vali Eteghad Ve Setarebini O Talebini Ya Nahsiye 13 Khorafat Ast!
Kist Ke Be Khod Hagh Dahad Eteghadate Digaran Ra Khorafat Benamad? >>>
Az Ketabe DONYAYE SOFI

PAIDAR
Mina