شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۹

حور العين .....





اخيرا ؛ يکی از دوستان ؛ که بتازگی از ايران آمده است ؛ برای من کتابی آورده است تحت نام " هزار سئوال " .
اين کتاب که توسط انتشارات ناس در بيش از صد هزار نسخه به چاپ رسيده ؛ يکی از دهها کتابی است که توسط شهيد محراب حضرت آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب شيرازی نوشته شده است .
برای اينکه بدانيد چه مزخرفاتی را وارد فرهنگ ما ميکنند و چه چیزهای باطلی را بخورد مردم ساده دل و خوشباورمان ميدهند ؛ اجازه بفرماييد يکی از سئوالاتی را که ايشان پاسخ فرموده اند برای شما باز گو کنم :
سئوال اين است : حور العين چيست و کيست ؟؟( بنقل از صفحه 85)
جوابی که حضرت آيت الله دستغيب مرقوم فرموده اند چنين است :

حور ؛ به معنی سفيد اندام است ؛ و وجه تسميه اش آن است که در اثر جمال و کمالش ؛ عقل در او حيران ميگردد که چه مخلوق لطيف و عجيبی است .
عين هم به معنای چشم است .
سياهی چشم ايشان ( يعنی حور العين ) در نهايت سياهی و زيبايی ؛ و سفيدی آن در نهايت سفيدی و در نهايت صفا و طراوت باشد .

در باره جمال و طراوت حوريان بهشتی ؛ روايات متعددی رسيده که در برخی ميفرمايند : آنان بقدری لطيف اند که هفتاد حله می پوشند ( يعنی هفتاد جامه ابريشمی به تن ميکنند !!) که هر کدام رنگی ويژه خود دارند ؛ مع الوصف ؛ از زير تمام حله ها ؛ بدن لطيفش نمايان است (ترجمه فارسی اش اين ميشود که اين حوريان با وجوديکه هفتاد جامه رنگين به تن دارند باز هم تن لطيف شان از زير اين هفتاد جامه هويدا است !!! )

در روايت ديگر اينطور تعبير ميفرمايد که : مغز استخوان ساق پايش نمايان است !!!!!يا کبدش مثل آيينه است که مومن ؛ صورت خودش را در آن می بيند !!!


حالا تصور بفرماييد آدم برود بهشت و يکی از اين حوران بهشتی نصيب آدم بشود ؛ آدميزاد بجای اينکه از داشتن چنين حور العينی خدا را سپاس بگويد ؛ اگر زهره ترک نشده باشد ؛ ترجيح ميدهد با سر برود توی جهنم تا با چنين حور العينی -که هم استخوان ساق پايش معلوم است و هم کبدش مثل آيينه است - هم صحبت نشود .

مجبورم آن شعر عاميانه را يک بار ديگر تکرار کنم که :
گفت حاجی تاج با طوبای زشت
گر تو یی طوبا ؛ گذشتم از بهشت

هیچ نظری موجود نیست: